مرد بزرگ
چهارشنبه بود که رفتیم سونو تو هم انگار فهمیده بودی یه خبری در راهه و هی تکون می خوردی واسم جالب بود آخه داشتم واضح احساست می کردم. رفتیم داخل و دکتر سونو که مرد باحوصله ایه شروع کرد به بررسی وضعیتت و به من گفت سالم و پسر هست..
خیلی حس خوبی بود همیشه دوست داشتم خدا به من فرزند پسر بده
متشکرم ازش هم من و هم پدرت...
شب ولنتاین بود و من و بابایی شام رفتیم رستوران و یه جشن کوچیکه سه نفری گرفتی پسر گلم مرد بزرگ.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی