خدایا کودکم را سالم نگه دار
سلام عزیزم ...
مادر که گرفتار باشه همینه دیگه مامانت تو دفتر مجله کار می کنه و انقدر آخر سال اینجا همه چی به هم گره می خوره که همه کلافن خاصیت مجله شلوغیش دیگه مثل مامانت ...
این و گفتم که نگی بی وفا بودی دیر اومدی...
انگار همه منتظرن تا تو بیای و با خیال راحت بگن که دیگه نرو سرکار و بشو زن خونه ... منم میگم آره بابا دیگه از کار خسته شدم... اما ته دلم می گم دختر می تونی بمونی یعنی طاقت میاری جایی هست بین روزمرگی کارهای خونه که این همه انرژی رو خالی کنی اما الان نه نمی تونم به انرژی های منفی فکر کنم ... دستم و میندازم تو ابرهای بالا سرم و می گم خوب بچم عشق من و می خواد می خوای واسش کم بزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اونوقت می گم تسلیم، از همشون می گذرم تا تو توی بغل من به خواب بری نه خاله مهد....
اما این روزها چقدر دلشوره دارم یه لگد به دل مامان بزن دیگه که صداش تا همیشه تو گوشم بمونه بچه تنبل من.
فردا مطمئن به شما میگم دختری یا پسر؟؟؟؟؟؟؟؟