لوبیای سحر آمیزلوبیای سحر آمیز، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

مرد بزرگ

مادرانه

1391/9/2 20:15
نویسنده : مامان
205 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی که برگه جواب مثبت آزمایشم را دادند دستم، از پله‌های آزمایشگاه بال کشیدم و آمدم توی پیاده‌روهای کریمخان . پرواز می‌کردم. وزن نداشتم. پاهایم به سنگفرش‌ها نمی‌رسید. گوشه‌های خنده‌ام به گوش‌هایم رسیده بود و چشم‌‌هایم برق می‌زد. به مردم توی خیابان نگاه می‌کردم و می‌خندیدم. لابد فکر می‌کردند خل شده‌ام؛ چه می‌دانم. توی دلم می‌گفتم «بگذار هر چه می‌خواهند فکر کنند. من توی دلم رازی دارم که آن‌ها نمی‌دانند. گوهر ارزشمندی در بطن من است که آن‌ها هیچ کدام ندارند.» و حس می‌کردم به خاطر این گوهر است که من چند قدم بالاتر از همه‌شان، توی آسمان بالای پیاده‌رو، دارم راه می‌روم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مرد بزرگ می باشد